مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
با اینکه سحر وقت خوش راز و نیاز است دستِ منِ بدْ مَست سوی جام دراز است از عـرش خدا دلبر دلخـواه رسیدهست دیــدنــد هـمــه مــاهِ رُخِ مــاه دعــا را چارُم نـفـر از مجـمع اصحـاب کسا را یک قـبـلۀ دیگـر به جهـان آمده امشب چون تیر که از خالِ هدف بوسه گرفته از این گُهـرِ ناب، صـدف بوسه گرفته این طـفـل که آئـیـنـۀ رُخـسـار نبی شد او سِرِّ خَفی، بَرِّ وَفی، حَقِّ حقیق است در مُلک کرامت مَثَلِ بحر عمیق است یعنیکه بفهمید همین است و همین است مانند حسن در دوجهان نیست کـریمی در رحمت مخصوصه جز او نیست رحیمی جز او به کرم کیست که نامی شده باشد؟ بخـشـیـد سه دفعـه هـمۀ زنـدگیاش را تـا فـاش کـنـد مــرتـبـۀ بـنـدگـیاش را برداشته شد تیرگی از طلعتِ خورشید از وِیس نگو چون که اُویس قرنی نیست از لعل نگو چون که عقیق یمنی نیست هرچند که چندیست نگفتم سخن از عمد عطر نفس گرم حسن بوی خـدا داشت با اهل نظر او نظری عُقده گُشا داشت از شـانـۀ خود مثل عـلـی کـار کـشـیده دیـدند همه مرحـمـتِ دائـم از این مرد باشد تبـعـیت همه جا لازم از این مرد با تیغ خود آتش به سر اهل ستم ریخت |